
معرفی و بررسی اختلال سوگ
تجربه فقدان و از دست دادن عزیزان برای هر انسانی اتفاق می افتد. طبیعی است که فقدان، ناراحتی، بی تابی و خلق پایین را برای افراد ایجاد می کند. در این شرایط ممکن است اختلال سوگ بروز پیدا کند. در حالت عادی، اغلب افراد این توانایی را دارند که در عرض کمتر از ۶ ماه، فقدان ایجاد شده و عواقب ناشی از آن را بپذیرند و با هضم مشکل ایجاد شده، به زندگی خود باز گردند. اما اگر سوگواری و افسردگی ناشی از فقدان، بیش از ۶ ماه به طول بینجامد، آنگاه ما با یک اختلال خلقی دست به گریبان شده ایم. اختلال سوگ موجب می شود که فرد به واسطه خلق پایین، بی انگیزگی و غم و اندوهی که ناشی از سوگ است، عملکرد ضعیفی در زندگی خود داشته باشد. این افت عملکرد را می توان در زمینه های نظیر شغل، تحصیل و حتی وظایف روزمره مشاهده کرد. در ادامه این اختلال خلقی را مورد ارزیابی قرار داده و به شیوه های درمان آن می پردازیم.
اختلال سوگ در چه مواردی بروز پیدا می کند؟
اختلال سوگ در موارد رایجی بروز پیدا می کند که عمده آن ها به از دست دادن عزیزان مربوط می شود. اصلی ترین علت بروز اختلال سوگ یا داغدیدگی، از دست دادن یکی از عزیزان به واسطه مرگ است. هنگامی که فرد یکی از عزیزان خود را از دست می دهد، افکار و احساسات ناراحت کننده شدیدی را تجربه می کند. این ناراحتی ها و هیجان های منفی در مدت زمان کمتر از ۶ ماه کاهش پیدا می کنند و بعد از این مدت، هیچ عارضه و افت عملکرد را برای فرد به وجود نخواهند آورد. اما در صورتی که سوگواری و خلق پایین بیش از ۶ ماه ادامه داشته باشد و عوارض و افت عملکرد را برای فرد داغدیده ایجاد نماید، وضعیت فرد به عنوان اختلال سوگ تشخیص داده می شود.
اختلال سوگ در مواردی که فرد، زن، شوهر یا فرزند خود را در پی تصادف، قتل، خودکشی یا مرگ ناگهانی از دست می دهد، بروز پیدا خواهد کرد. همچنین در مواردی مانند بلایای طبیعی و همه گیری بیماری نیز احتمالا شیوع این اختلال در بین جمعیت افزایش پیدا می کند.
نشانه ها و علائم اختلال سوگ
توصیه می شود تا اگر به تازگی یکی از عزیزان خود را از دست داده اید، به سلامت روان خود توجه بیشتری داشته باشید. همچنین می توانید در این زمینه با یک روانشناس ارتباط گرفته و از توصیه های او به منظور پیشگیری از ابتلا به اختلال سوگ استفاده نمایید.
در عمده موارد می توان به واسطه علائم زیر، به وجود اختلال سوگ پی برد:
- تفکر پیرامون خودکشی
- احساس تنهایی شدید و جدا بودن از دیگران
- کاهش ارتباطات و تعاملات اجتماعی و دوری از جمع
- فرد احساس می کند که قسمتی مهمی از خود را از دست داده است
- فرد نمی تواند مرگ عزیز خود را باور کرده و مدام آن را انکار می کند
- فرد داغدار همواره تلاش می کند تا مرگ عزیز برای او یادآوری نشود
- احساسات منفی، درد عاطفی، خشم، تکانشگری، غم و ناراحتی شدید
- احساس بی معنایی، گم گشتگی، سردرگمی و بی انگیزگی برای ادامه ادامه زندگی
البته هر فرد، ممکن است با توجه به تیپ شخصیتی و زمینه ژنتیکی خود، حالات متفاوتی را تجربه نماید. به همین جهت توصیه می شود تا تشخیص دقیق اختلال سوگ را به متخصصان سلامت روان و روانپزشکان بسپارید.
بروز اختلال در زنان و مردان
به طور کلی، اختلال سوگ در هر جنس و سن بروز پیدا می کند. اما این اختلال، مانند سایر اختلالات خلقی، در زنان شیوع بیشتری دارد. با این حال، ممکن است علائم و نحوه ظهور اختلال سوگ در زنان و مردان اندکی متفاوت به نظر برسد. اغلب زنانی که به اختلال سوگ مبتلا می شوند، سعی می کنند تا احساسات خود را بیان کرده و در زمینه فقدان ایجاد شده واکنش احساسی ابراز کنند. در این موارد زنان غم، ناراحتی و خلق پایین بیشتری را از خود بروز خواهند داد. اما مردانی که به اختلال سوگ مبتلا می شوند، در عمده موارد سعی می کنند تا به صورت خصوصی برای فرد از دست رفته سوگواری کنند. مردان اغلب احساسات منفی خود پیرامون فقدان ایجاد شده را ابراز نمی کنند. همچنین بروز خشم و تکانشگری در مردان بیشتر دیده می شود.
درمان اختلال سوگ
روانپزشکان و متخصصان سلامت روان، با توجه به علائمی که فرد تجربه می کند و شدت آن ها، نسبت به ارائه پیشنهادات درمانی اقدام می کنند. درمان تلفیقی یکی از مواردی است که نتایج درمانی مثبتی را برای اکثر بیماران ایجاد می کند. همچنین در اغلب موارد می توان از متد های زیر برای درمان سوگ استفاده کرد:
دارو درمانی
به دلیل شباهت اختلال سوگ به افسردگی، این اختلال را در دسته اختلالات خلقی جای می دهیم. به همین جهت روانپزشکان از دارو های ضد افسردگی برای درمان اختلال سوگ نیز بهره می برند. این داروها شامل بازدارنده های جذب سروتونین، داروهای سه حلقه ای و داروهای بازدارنده جذب سروتونین و نوراپی نفرین هستند.
روان درمانی
روانشناسان برای درمان اختلال سوگ از رویکرد های متنوعی استفاده می کنند که رایج ترین آن ها درمان شناختی رفتاری است. در این شیوه به فرد کمک می شود تا با بررسی رویداد ایجاد شده و حالات خود، به زندگی بازگردد، عملکرد خود را بازیابد و به شیوه ای موثر تر با فقدان روبرو شود.
در این شیوه درمانی (tDCS) که برای درمان اختلال سوگ نیز به کار می رود، مغز به واسطه یک جریان الکتریکی بسیار خفیف تحریک می شود. در نتیجه فعالیت نورون های مغزی و مدار های عصبی نواحی مغزی درگیر با اختلال و کژکاری، تقویت شده و علائم فرد کاهش پیدا می کند.